سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زیر سایه آفتاب

از هر آنچه داده ای و قدردانی اش را نمی توانم، تنها تو را از آنِ خود می دانم؛ باقی هر چه هست از آنِ توست...

تنها تو را از آنِ خود می دانم؛

تنها تو...

تنها سرمایه ای که دارم...

تنها سرمایه ای که هست...

تنها سرمایه ای که می خواهم...

و چه نیک سرمایه ای!

روزهای آخر سال در حالی می گذرند که همه سعی دارند مرا از آرزوی آنچه هست بیرون بیاورند! به اتهام خیال پردازی!!!

و من که گرچه همچون روزهای اسفند نفسم به شماره افتاده و می دانم که چشم های منتظرم بهار را نخواهند دید، اما به وجودش ایمان دارم!


نگرانم...

نگرانم؛ نه از این که بار سنگین این روزها شانه های لرزانم را تهدید می کنند؛ و نه حتی از به شماره افتادن نفس در روزهای سردِ زمستان...

نگرانم که توهمِ واقع بینیِ خلق دامن مرا نیز آلوده باشد!


به تو پناه می برم؛

به تو ای پروردگار هر چه هست...

سیرابم کن...

سیرابم کن از نسیمِ حیات؛

و شاخه های خشکیده وجودم را دریاب؛

یا محول الحول و الاحوال...





????????: عاشقانه ها...
[ یکشنبه 92/12/25 ] [ 8:37 عصر ] [ ماهتاب ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

?????? ?????

ماهتاب «زیر سایه آفتاب» هست شـد؛ و تحفه درویشــــی اش، به رسم کـهــنــــه نیستی، ظلمت و تیرگی ماند. ماهتابی و نیستی ما راست؛ و آفتــــابی و هستی، هستی بخش عالم افروز را. در خنکای این سـایـه سار، رخصت ماندن می طلبیم...
??????? ??